...و صبور نام تو بود بانو

آخرین مطالب

شمعدانی ها...

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۰۹ ب.ظ
"گاهی انقدر سرم برای تنم سنگین می شود که می خواهم
چند ساعتی جدایش کنم و بگذارمش کناری...
این روز ها بیش از هر زمان دیگری میل به سر بریدن از خودم دارم..."
کاتر را کناری گذاشت
سرِ عکسی که جدا کرده بود را چسباند پای گل دانِ شمعدانی ای که خالی بود
یاد گل زرد گلدان افتاد
ای کاش همانطور زرد نگهش می داشت
می ارزید، هرچند که گل، نخواسته بودش...
گلِ او نبود
باید برای دیگری سبز می شد انگار...
هیچوقت نفهمید گلدان کوچکتر، رنگ گلش چه بود...
" کاش این ها را هم نمی فهمیدم..."



تقدیم به آنی که شانه ی دیوار تکیه گاه سرش شده ...

نظرات (۲)

مثل همیشه زیبا و عالی بود!

پاسخ:
عجب پس ما همچنان مثل گذشته ایم؟!
دریغ از پیشرفت...

واقعا مثل همیشه عالی بود!

مثل همیشه بودن خودش یه پیشرفته خیلی وقتا.

وقتی که اکثریت پس رفت میکنن تو هنوز همونی!

پاسخ:
کلی لایک به این جمله ات:
مثل همیشه بودن خودش یه پیشرفته خیلی وقتا.
خدمتت ارادت داریم همچنان
یا حق.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">