...و صبور نام تو بود بانو

آخرین مطالب

۱ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

* سلام. خوبی؟   - سلام صبح بخیر. مرسی
*دور چندمی؟   - دور سوممه
* میخوای با هم بریم؟   -چرا که نه، بریم.
*چه خبرا؟ چند کیلو رسوندی خودتو؟ چند وقتیه ندیدمت.     - کلا دو کیلو کم کردم از وقتی اومدم پارک.
*خب خیلی خوبه که. من دو ماه اول اصا تکون نخوردم.       - جدی؟
*آره گلم. راستی یه خبری اون دختره بود میومد ورزش اسمش چی چی بود، همون مو طلاییه    - ساقی رو می گی؟
*آره آره همون. چادرشو برداشته ها!   - وا! مگه میشه؟
*چرا نمیشه گلم این که عادیه الان. بیا یه کم تند تر بریم برات تعریف می کنم   -شوخی نمی کنی؟ میشه مگه؟
* آخه تو زیاد نیمشناسیش از اول این تیپی نبود که ....

کمی بعد، عرق از کنار شقیقه هاشان گرم می چکید. پشت سرشان دو روح چاق،
همزمان که مشغول به خوردن بودند، با سختی خود را می کشیدند و می رفتند.


تقدیم به همه ی اون هایی که مراقب وزن روحشون نیستن...

پی نوشت:
+ بعد از مدت ها به روز شد و من خیلی خوشحالم از این بابت :)  مال من

+ درگیر دنیای زنانه ای (بعد منفی کلمه، یا بخوانید خاله زنک بازی های معمول) شدم
   که بیرون آمدن از بندش سخت است...

+ و ما ادراک امتحانات!

+ حتما یه ایراد املایی ، انشایی ، نگارشی و غیره توش هست. شایدم چندتا.
   در عرض چند دقیقه نوشتمش! پس طبیعیه!
  • حلما