...و صبور نام تو بود بانو

آخرین مطالب

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

جامانده

۲۲
آذر
بسم الله الرحمن الرحیم

از پشت شیشه نگاه کرد به صفحه ی تلویزیون،
پیرزن صاحبخانه شبکه ها را یکی پس از دیگری می گشت
هیچکدام برایش روضه ی دلچسبی نداشتند، کمی نگاه کرد و باز چشمانش خسته شدند.

کبوتر پشت شیشه،چشمش روی یک تصویر قفل شد
آن هایی را که میدید، همه شان توی بین الحرمین بال میزدند. دلش آتش گرفت انگار...
بقبقوی تلخی کرد، چشمانش هنوز هم خیره ی همان تصویر بودند...



تقدیم به: همه ی جاماندگان ...

  • حلما

احترام

۰۱
آذر

صدای اذان از نمازخانه دانشکده بلند شد.

استاد به دیوار پشت سرش تکیه داد، سرفه خفه ای زد و دانشجویانش را نگاه کرد.

چیزی از جنس تأسف را در چشمانش می شد دید،

یکی از آخر نشین های کلاس گفت: بریم نماز بخونیم استاد؟!

استاد لبخند همیشگی اش را زد و گفت : ساعت کلاسا رو طوری تنظیم می کنن که...

بالاخره هر چیزی یه حرمتی داره...

دیگر نمی توانست توضیح بدهد که میلش به تعطیل کردن کلاس است و نگرانی اش حلال و حرام شدن حقوقش.

حالا اگر هم می گفت، کدامشان درکش می کردند...



تقدیم به : همه ی استادانی که از این مدل احساسات مومنانه دارند.


  • حلما