...و صبور نام تو بود بانو

آخرین مطالب

زمانی برای اصلاح

سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


صدای خنده ی لطیفی می آمد، بازهم از راه هواکش، هواکش سرویس بهداشتی همسایه ی طبقه ی بالا

پس زمینه ی صدای زنانه، صدای ماشین اصلاح مردانه ای بود

خواست مثل همیشه گوش نکند، اما این بار کنجکاوی اش بیشتر از بارهای قبل بود!

ایستاد به گوش دادن

صدای زنانه : اگه بزنم موهات رو خراب کنم تقصیر من نیست، گفته باشم!

صدای مردانه: یعنی که ماشین اصلاح باهام مشکل شخصی داشت و من بی خبر بودم؟!

صدای زنانه دوباره بلند می خندد و می گوید : اون که حتما!

*

رفت و نشست جلوی کمد خرت و پرت ها، کیف وسایل اصلاح را پیدا کرد، وقتی بازش کرد

ته کیف پر بود از خرده های مو. یک لحظه به سرش زد، رفت و آلبومشان را آورد،

صفحه جدیدی را باز کرد، چسب صفحه را داد بالا موها را ریخت زیرش و چسب را برگرداند.

ماشین اصلاح را نگاه کرد، خیلی وقت بود که روشن نشده بود، به این فکر کرد و بعد

زیر لب با خودش گفت : دقیقا از روزی که تو بی سر بازگشتی...




تقدیم به: تمام همه ی سرداران بی سر...


+ هم آواز طوفان


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">