...و صبور نام تو بود بانو

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فست فود» ثبت شده است

سرخابی

۲۶
خرداد

ماشین آلبالویی با سقف پایین داده اش آرام بین کوچه پس کوچه ها گز می کرد و معلوم نبود دنبال چه می گردد.

- تو سعید آقای ما باشی، زن جماعت عین قرمه سبزی میمونه! تا جا نیافته معلوم نیست که همه چیزش به قاعده است یا نه! از اون جهتِ که ما حرف مامیه رو گوش نمیدیدمو

همینطور که حرف میزد سرش را آورد پایین، خواست دستگاه cdاش را روشن کند که دستش به پاور رادیو خورد

گوینده گفت: امروزه نرخ مصرف فست فودها در جامعه جوان رو به فزونی گذاشته است...

نزدیک خیابان بود، حواسش را جمع فرمان کرد و خواست بپیچد، سری گردنداند و دوری پایید.

دختری بر خیابان ایستاده بود، مشخص بود از قدم زدن با کفش های پاشنه میخی اش سخت خسته است.

دستی برد و موهای بلوندش را گوشه ی شال سرخابی جا داد، کیف را روی شانه اش انداخت،

تصمیمش برای ایستادن عوض شده بود، خواست از خیابان رد شود که راننده پیش پایش نیش ترمزی زد

- ببخشید خانم خوشگله...




* تقدیم به همه ی اونایی که عشق این مدل فست فودان! و آخرشم می گن قرمه سبزی مادرمون چیز دیگه ایه!!!

* و تقدیم به همه ی اونایی که حال میکنن با عواطف کسی بازی کنن...


خصوصی نوشت با مخاطب خاص : انقدر برایت حس عاشقانه گرفت، که بی حس شد!

  • حلما