...و صبور نام تو بود بانو

آخرین مطالب

خون آشام!

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


- سلام خسته نباشید. دوتا آب معدنی می خواستم. بزرگ. با چهارتا آبمیوه. یه بستنی عروسکی هم لطف کنید

ممنون.


چند متری از مغازه دور شد و پیچید داخل کوچه ی نسبتا بزرگی.

در کوچه شروع کرد به مرتب کردن چادرش، گوشی و سیم هنذفری مثل همیشه شیطنتشان گرفته بود!

کیف پول و پلاستیک خرید هم در بین دستانش معطل بودند،

در همین حین چشمش به پلاستیک شفاف آب معدنی ها خورد. عرق سردی روی شانه اش جاخوش کرد.

برگشت

- ببخشید آقا، میشه لطف کنید این نستله رو عوضش کنید؟

- خواهش میکنم. دماوند خوبه؟

- فرقی نداره. هرچی باشه بجز نستله

-جسارتا چرا؟ خوب نیست کیفیتش؟

- نه به خاطر اونش نیست.

در کسری از ثانیه نگاه های فروشنده تبدیل به علامت سوال شد! بیشتر معطل نکرد همانطوری که پلاستیک را برمیداشت

گفت: خب اسرائیلیه!

تا فروشنده خواست مثل بقیه بگوید" این تولید ایرانه و پولش تو جیب ایرانی ها میره"

پشت بندش اضافه کرد:

سرمایه دارای اصلیش اسرائیلی ان.

فروشنده گفت "اما" و او حرفش را تمام کرد:

این فرق داره، لبخندی تصنعی زد و راه افتاد.

توی دلش گفت:

ما نونمونو تو خون بقیه نمیزنیم...



پی نوشت: شاید رفقا بخونن بگن فلانی تو اوایل سال دوم دانشگاه قهوه فوری نستله ات به راه بود.

منم در جوابشون میگم که پشیمونم.



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">